گفتم پدرجان شما اومدی که چی بشه آخه؟
یه نگاه بهم کرد و گفت:من پدر سه شهید هستم.
تو دیدی یه مرد واقعی پسراش بچه بار بیان؟
گفتم:آخه پدر جان شما که اسلحه هم تو دستت بند نمیشه.
گفت:اسلحه که شاید.اما جواب نوه هامو که فردا بدون پدر. بزرگ میشن چی بدم؟
بگم پدراتون شهید شدن تا شما زندگی کنید و خودم نشستم خونه
نترس پسرم من اینجا دعا میکنم که سلامت باشید
با شنیدن حرفش خنده کوچکی نشست رو لبم
گفت:*من تونستم وسط جهنم یه لبخند بزارم رو لبت*
پس من بهت برای خندیدن کمک کردم. همین یه دنیا ارزش داره
...
